نقدی بر کتاب برندسازی و بازاریابی اسلامی


نقدی بر کتاب برندسازی و بازاریابی اسلامی – ساختن کسب و کار اسلامی و جهانی

نوشته پائول تمپورال ، ترجمه آقایان دکتر احمد روستا و علی صالحی مدرس دانشگاه

 پائول عزیز !

با عنایت به مطالبی که در ۳۴۴ صفحه کتاب تحت عنوان (Islamic Branding And Marketing) برندسازی و بازاریابی اسلامی- گنجانده ای شایسته است عنوان به بازارگرایی اسلامی تصحیح گردد.

 گرچه بازارگرایی شبیه بازاریابی است لیکن بازارگرایی مفهومی فراتر از بازاریابی دارد. فی الواقع بازارگرایی ، شکل تداوم یافته بازاریابی و فرآیندی اختصاصی جهت ارائه ارزش منطبق با خواست و فرهنگ مشتری است. سازمان بازارگرا ترجیحات و الزامات مشتری را درک کرده و برای جلب رضایت نوع خاصی از مشتری ، مهارت ها و منابع مجموعه سازمان را ترکیب و هدایت می کند.

پیش گفتار ترجمه فارسی کتاب را خوانده ای ؟ با این جمله کلیشه ای مورد استفاده در عموم تالیفات و گزارشات بازاریابی آغاز میشود (( ناگزیر هستیم برای ورود به بازارها جهت عرضه کالاها و خدمات ساختارهای بازارها را از ابعاد گوناگون مورد شناخت و بررسی قراردهیم .)) مفهومی که با وجود تیترها ، مطالب تکراری فصول بهمراه آمار منقضی و اطلاعات سوخته و تحلیل های ناقص و خود پسند ارائه شده در کتاب توفیقی دراثباتش نمی یابد.

ظاهرا شما بازاریاب ها همه چیز را می دانید و هرگزهم اشتباه نمی کنید!؟ در۱۹۵۰  مدعی بودید که می توانید هر کالایی را بفروشید ودنیا محل خرید وفروش است وهمه فروشنده ایم – دوره تولید انبوه بود و شما خزعبلاتی از این دست را همه جا جار می زدید تا تئوری همسان سازی و یکسان نگری مشتریان برای چپاول بیشترمحقق گردد .

پس از آن در ۲۰۰۲  تکنیک هایی برای فروش در دوران رکود ارائه دادید و مدعی شدید فروش از زمانی آغاز می شود که مشتری بگوید نه .فی الواقع اغواگری و تمسک به جعل و دروغ را قابلیت بازاریاب ها تلقی کرده و با طرح شعار (( در سرمایه داری کالایی تولید نمی شود مگر اینکه به فروش برسد)) در استیلای سرمایه مادی بر سرمایه های انسانی و طبیعی و صنعتی کوشیدید وموجد پیدایش کارتلیزاسیونی شدید  که نتیجه اش  غارت بی بند و بار طبیعت بود ومانیتاریزمی لجام گسیخته در آن بلوغ یافت.

نگرش ها و آموزه های غلط شما در دهه اخیرمنجر به پیدایش هژمونی های نوین سیاسی و مالی در عرصه اقتصاد بین الملل با داعیه کدخدایی گردیده ! کدخدایی که برای خود وجه خدایی قایل است و به تجلی قدرت تجاری و مالی اش در انباشت سرمایه بانکی بسنده ندارد و خود را صاحب قدرت تنظیم و تقدیرمی داند.

اکنون باید حق بدهید که با بالا گرفتن میزان خسارات ناشی از آموزه ها و رویکردهای غلط شما  به طبیعت ومصرف کننده گان،  درک و آگاهی عمومی جامعه جهانی نسبت به ماهیت مادی و غیر انسانی آموزه ها وکارتان افزایش یافته وتردیدها نسبت به سلامت وصداقت شما قوت یافته است.در این بین رسالاتی که ابلاغ میدارید نیز نخ نما شده و علیرغم ژست مدرنتان وجاهتی ندارد.به شخصه باور دارم که انسان می تواند به همه چیز پی ببرد و چیستی و چرایی هر پدیده ای را دریابد.

پرسش اول : هدفتان از خلق عنوان جعلی وبه زعم خودتان هوشمندانه  بازاریابی اسلامی چیست؟ تحقق رشد و توسعه عموم کشورهای مسلمان بر اساس آموزه ها و الگوهای مدرنیزاسیون غربی که توسعه را ضمیمه افزایش تقاضا ومیل به مصرف می داند؟

پرسش دوم : آیا اساسا اربابان شما کشوری  اسلامی ، مقتدر و ایفاگر نقش اساسی در هژمونی های بین المللی سیاسی و اقتصادی را برمی تابند؟ همین حالا که این سطور را تقریر می نمایم در سوریه ، افغانستان، یمن وعراق جنگ هایی فرسایشی و خونین است است ! تقریبا غالب کشورهای اسلامی یا درگیر جنگی فرسایشی و خونین اند ویا میدان جنگ هستند .دلیل وضع تحریم های ناجوانمردانه و غیر منصفانه  و حتی دور از منطق اقتصادی علیه مردم کشور ما چیست؟ آیا مغایر با دعوی گزاف مشتری مداری و مشتری پادشاهی عمو فیلیپ و هالو آرمسترانگ نیست؟ پائول عزیز ! اگر هم تو ارباب باشی و هم من چه کسی قرار است گوسفندان را به چرا ببرد ؟

 نمیدانم چه چیز باعث این تصور در شما شده که با اشاراتی گزینشی وسطحی به اصول و شرایط شرع در ساخت کالاهای مسلمین پسند به بحثی فرسایشی و سانتی منتال ورود پیدا کردید که اساسا با مبانی اقتصادی مغایرت بنیادین دارد. بحثی که ناقض مساعی و آموزه های مندرج در کتاب ثروت ملل آدام اسمیت است.اسمیت در  تفکیک اقتصاد از دین و سیاست کوشید. حال با طرح بازاریابی اسلامی فایل جدیدی از آموزه های پوچ و خزعبلات غلط را آغازیده اید که بیش از آنچه بدرد مخاطب و مشتری بخورد تامین کننده سود و دوام ماهیت غیرضرور وجودی شماهاست.بازاریابی همانقدر اسلامی است که تو به آموزه های مسیح مومنی.

شایسته تر بود به طرح مساله با رویکرد اقتصاد اسلامی در کنار رویه ها و سایر مدل های اقتصادی دنیا می پرداختید چرا که این بحث به لحاظ ساختاری استواری و استحکام علمی لازم را نداشته و حتی در روش تحقیق نیز شرایط یک تحقیق متقن و قابل اتکا را ندارد.تحلیل ها و دیالکتیک مندرج در مطالب کتابت استقرائات نافرجامی است که مثال هایش غیر قابل تعمیم و منحصر و مستثنی است.هر کشوری که اکثریت مردمش مسلمانند اسلامی نیست.مالزی و ایران و دبی سه کشور مسلمان هستند ولی با سه نظام و ساختار منبعث از هرمونتیک متفاوت از شریعت و اسلام. برندینگ بدعتی تان- ابوظبی – نیز مثال صالحی برای تبیین برند حلال نیست ؟ در اندونزی هزاران پاترا وجود دارد و هر کدام کیش و آیینی خاص دارند.منهای مسیحیت و یهود و سایر پیامبران آسمانی صاحب کتاب و نحله هایی که از آنها منشعب گردیده اند بدنیست سری به آنجا بزنید تا آخر عمر تابع این تیتر موضوع برای قلم فرسایی دارید.

استدلال بر اساس دستاوردهای تحقیقی گالوپ و شواهد گزینشی در کشورهایی که انتظام حاکمیتی اسلامی نداشته  و عموما مستعمرات پیشین استقلال یافته ای هستند که  با فقر ،ناامنی ، بزهکاری و فساد از طرف هژمونی های نو رسته یا رها شده اند یا به مدلی اسیایی اروپایی از رشد با پرداخت بهای استحاله فرهنگی درانقیاد کامل الگوی مدرنیزاسیون غربی بدل گردیده اند ، برند حلال نمی آفریند.

 حال آنکه پرسش های اساسی بسیاری در این قسمت مطرح است که اساسا مولفه های اصلی تحقق رشد و توسعه در این کشورها تا چه حد موجود و مناسب تحقق اهداف می باشد؟ و آیا اساسا مفهوم کسب وکار و کسب سود در ساختار حکومت اسلامی با ساختار لیبرال دموکراسی غربی چقدر تناسب دارد؟در حالیکه بانک جهانی با مبانی شریعت خاصی اداره نمی شود و بر اهداف و سیاست هایش مانیتاریزم امپریال حاکم است تلاش ما در اینجا برای بانکداری با برند حلال چقدر شدنی و منطقی است؟

آیا مفهوم بانکداری دینی مصداق موفق و عینی در ساختارهای بازار بین الملل دارد؟ آیا به نظر شما فعالیت بانکی تابع فرمول های حاکم بر نظام مالی و پولی و نظریه ها والگوهای مقداری کمی و تابعی از علم اقتصاد و ریاضی است تا آموزه های متافیزیکی بازدارنده و کیفی که جهانی معتدل با آموزه های الوهی می طلبد !

احتیاط و محافظه کاری آزار دهنده شما در ورود و تحلیل وقایع کشورها و حکومت های اسلامی در حد کالاها و بازارهای اسلامی صرفنظر از شرایط حکومت ها و دستگاه های دولتی و اجرایی ارزش آکادمیک و علمی مطالب ارائه شده را کم کرده وآن را در حد توهمات و رویاهای جذاب محقق نشدنی پایین آورده است.  

پائول عزیز ! دوره اقتصاد ملی و اقتصاد شرکتی طی شده ، دنیا با سرعت تمام به سمت   اقتصادهای تحول آفرین فردی می رود.دراین رگرسیون مرکانتلیستی کشتی نجات ما را به کدام ساحل امن از تطاول خواهی برد؟

در پایان اینکه با این وجهی که شما در تعریف مفهوم برند اتخاذ کردید من و شما در مفهوم برند هم دچار زاویه و اختلافیم.چرا که اگر وجه غیر الکلیک – حلال-  در کالاهای اسلامی برند محسوب گردد پس الکل در نوشیدنی های غیر اسلامی نیز برند شایع تری است. فراگیری و عمومیت بیشتری هم دارد.ضمنا گاو در بین هندویان حیوان نبوده و الهه  مقدسی است و کشتن و مصرف گوشتش تقبیح شده لذا بد نیست روی گاو و گاو پرستی هم کار کنید چون بنا بر تعریف شما نگاه هندویان به گاو برند گاوی می سازد.در حالیکه این نوع برخورد با واقعیات و پدیده های اقتصادی پوپولیستی و غیرعلمی می باشد.ما بازاریابی اسلامی نداریم برند اسلامی هم نداریم.کالای واجد کیفیت و منحصر به فرد و خاص داریم و این کالا بر اساس هر ایسم و انگاره ای تولید شود با معیارهای روز سنجش و اعتبار می یابد نه اندیشه های حاصل از باورداشت های مذهبی و قومیتی و غیره .

 حلال بودن یه کالا شرط لازم از ایسم و انگاره ای مذهبی است و وجهی ذاتی و غیر قابل اغماض می باشد ربطی به کیفیت و کمیت کالا ندارد.در حالیکه برند شدن یک کالا نسبت به سایر کالاها در همین دو عنصر کمی و کیفی که به آن ماهیتی متمایز از سایر رقبا می بخشد ارتباط دارد.مخلص کلام اینکه تکنیک های منسوخ دوره انبوه بازاریابی را دور بریزید بپذیرید که دیگر نمی توانید هر آشغالی را به صرف حلال بودن به خورد بازار مسلمانان بدهید ضمن اینکه هیچ مسیحی و یهودی و مسلمان با دیدن عنوان حلال روی کالای اسلامی به آن اعتماد نکرده و دست از آیین شراب خواری و میل به الکلش نمی شوید.

من الله توفیق برادر تمپورال

نویسنده: اسرافیل شیرازی

بنیانگذار انتی مارکتینگ

Antimarketing.ir

Iccam.ir