مشتری محوری دروغه هدف : مقاصدی که قابل لمس و مشهودند ،بین تصمیمات وتصمیم گیرندگان هم آهنگی ایجاد می کنند،استانداردهایی برای ارزیابی عملکرد بوجود می آورند وبا فعالیت محقق می شوند. آنچه عمو فیلیپ و آرمسترانگ می داند و ما نمی دانیم ! (( همیشه حق با مشتری است درست است؟)) با وجود مسائل مختلف، این شعار هنوز هم سنگ بنای اکثر شرکتهای بسیار موفق در زمینه بازاریابی می باشد. اما این روزها بازارایابان حقیقت جدیدی را کشف کرده اند: بعضی از مشتریان ممکن است اشتباه کنند وسودی هم نداشته باشند. این شرکتها سعی دارند تمهیدات خاصی را برای مشتریان خوب خود در نظر بگیرند و به شکلی خود را ازشر مشتریانی که فقط برایشان ضرر دارند، خلاص کنند.)) کتاب اصول بازاریابی فصل اول صفحه ۳۸ ۱- کاتارسیس عمو فیلیپ بر چه اساسی است؟ بها دادن به محصولات مورد نظر مشتریان خوب است اما تا جاییکه مانع از تحقق سود شرکت نشود !؟! جهت تحقق بازاری مطلوب پیشنهاد می کنیم : منابع:
Customer Focus lies
نویسنده : اسرافیل شیرازی
تلفن همراه :۰۹۱۵۱۱۰۴۴۶۱
آدرس ایمیل:esrafil_shirazi@yahoo.com
چکیده:
شعار مشتری پادشاه است و تلقی مشتری محوری از بازاریابی امری غیر معقول و محقق نشدنی است.تمام فعالان عرصه خدمت و صنعت به این مهم اذعان دارند که معیارهای موثر دیگری بر فضای کسب و کار حاکم است و فرایند تولید و ارائه خدمت تابع مبانی فنی و تخصصی است نه قواعد و اشعار جعلی بازاریابی. لذا شعار مشتری پادشاست بیشترعنوانی پوپولیستی واغواکننده است تا مدلی اقتصادی و قابل تحقق.
مقدمه:
این فرد بازریاب است به او اعتماد کنید ، من هم اورا میشناسم نه به اندازه و مثل شما او آمده تا دنیای بهتری برایمان بسازد ، بازاری با مختصات نوین در دنیایی که برق رنگ و نیرنگش فریبنده است ولحظه به لحظه اعتماد را ساقط میکند. تلاشش صرفا در جهت تامین نیاز ومطلوب ماست.اگردرباره ما تحقیقی هم می کندبرای آشنایی بیشتراست مطلقا این اطلاعات دزد را با چراغ به اندرونی خانه مان رهنمون نخواهد ساخت.با او بی پرده ، بی دغدغه ، بدون کمترین نگرانی از خواسته ها و امیالتان بگویید، او به زودی با بسته ای مخصوص شماباز می گردد. اظهاراتش را می پذیریم و باور می کنیم.کالایی که توصیه کرده و تعریف میدهد را می خریم و با خود به خانه می بریم.او از این اطمیان ما خودش سودی نمی برد .
بازاریاب عزیز شما مزد از چه کسی می گیری؟
به همه اعلام کن تا با من همداستان شوند.بعضی ها تو را مزدور سرمایه داران و صاحبان ابزار تولید میخوانند واین پیشداوری درباره انسان شریف و ماخوذ به حیایی چون تو منصفانه نیست! اخیرا شایعات بدتری هم درباره ات شایع شده که مرامردد و دل آزرده کرده است! بگو که تو از کسی مزد نمی گیری و صرفا در راه زیبا سازی دنیای پیرامون تلاش میکنی.نگران زمینی و با نامردمان پسامند ساز آلاینده سر و سری نداری!
بازاریاب عزیز ؟
تو برای شناساندن محصول ، شناختن نیازها و ضرورت ها و خواست من جهت تامین رضایتم از چه کسی مزد می گیری؟
واژگان کلیدی:
هدف،رسالت،بیع طبیعی
رسالت : آن چیزی است که در مجامع رسمی عنوان شده وباعث مشروعیت می شود وغالبا هم محقق نمی گردد این مشروعیت برای ادامه حیات و بقاء لازم است و معمولا از طریق انجام عملیاتی که توسط جامعه دارای ارزش است بدست می آید و بدیهی است این عملیات تحت تاثیر اولویت های دوره ای و تغییرات ارزشی جوامع تغیر می نماید.
مرور رسالت بازاریابی
ایجاد ارزش برای مشتری ، برآورده ساختن نیازهای مشتری ، کسب رضایت مشتری ، تعریف و شناساندن محصول به مشتری ، تامین نیاز و ضرورت مشتری ،ایجاد تعادل میان تولید کننده ومصرف کننده، ایجاد ارزشهای برتر و رضایتمندی زیادمشتری ، تجدید نظر در نوع ارتباط با ارزشهای اجتماعی و مسئولیتها در قبال زمینی که ما را در بر گرفته ، کمک به تصمیم سازی مشتری با ارائه اطلاعات ،خلق ارزش برای مشتری و….کلی خزعبلات فریبنده دیگر از این دست که بواسطه نسبتش با امر مطلوب انکارنشدنی است و مشروعیت می بخشد.
مرور اهداف بازاریابی
ایجاد رابطه سودمند با مشتری ، جذب کردن و حفظ مشتری ، کسب سود تثبیت شده از راه وفادار ساختن مشتری ، کسب سود بیشتر از راه فروش کالایی با قیمت بالاتربه مشتری، کسب سود بیشتر از راه تحریک تقاضا ،کسب سود بیشتر از راه خلق بازارهای جدید -آنچه را در رقابت در بازار نمی توانید بدست آورید جنگ به شما یکجا می دهد – کسب سود از بیماری ، طلاق ،ادبار ومرگ و میرمشتری،ارائه کالای جدید و ایجاد اشتها خلق نیازی تازه در مشتری ، با مشتریانی که عواطفشان را درگیر کرده اید دست داده و از کسب سود در یکه تازی حاصله لذت ببرید، کسب سود بیشتر از طریق توسعه حجم بازار، کسب سود از راه بر هم زدن نظم و تعادل پولی،کسب سود درافزایش گردش پولی وتورم، کسب سود وافزایش سهم دلالی با ایجاد شرایط بی ثباتی در قیمت ها،تدوین استراتژی موثر درغارت پس اندازعمومی از طریق تحریف و القا و توصیه کالایی که خریدش در دومینو شما را به عروج می رساند ، افزایش هزینه های اجتماعی با هدف کسب سود بیشتر ، القای فرهنگ مصرف گرایی مدرن جهت کسب سود بیشتر، تغییر الگوها از راه انهدام ارزش های سنتی جامعه به منظور بستر سازی و ایجاد اقبال در پذیرش محصولات متنوع وتجدد گرایی منحصر به مصرف ، شکست حصر امتناعات معقول در فرایند تصمیم سازی با ارائه اطلاعات سوخته به مشتری ، تثبیت و تضمین دوره ای سود سازمان با حذف رقبا و یکته تازی در بازار به جای پیش تازی محصول ، مدیریت اطلاعات و درک مشتریان مصرفی و تجاری ،انفعال و تسلیم سازی مشتری در القای الگوی (( حسش کن و جواب بده )) کسب سود بیشتر از طریق افزایش ارزش عمرمشتری و…..
اینها تنها بخشی از اهداف بازاریابی است .که بدبختانه تا به حال هم محقق شده و در دانشگاه ها تحت عنوان تجربه های موفق تجارت مدرن – کسب سود از راه تبلیغ و اشاعه مصرف گرایی کور – تدریس و تبلیغ می گردد.
(( مشتریان معمولا هزینه و ارزش کالا را به درستی و به طور واقعی تشخیص نمی دهند بلکه مبنای عمل ارزش درک شده است ))
کتاب اصول بازاریابی کاتلر و آرمسترانگ فصل اول بخش اول صفحه ۱۶
۲- شعار مشتری پادشاه است چه می شود؟
۳- چرا بعضی از مشتریان که سودی ندارند اشتباه می کنند؟
۴- چرا هر مشتری که سود ندارد از نظر عمو فیلیپ در اشتباه است؟
۵- چرا عمو فیلیپ و آرمسترانگ قصد دارند از شر پادشاه خلاص شوند؟
امیدواریم این اظهار نظر به گوش پادشاه نرسد.
– از بخش بندی و قضاوت مشتری به خوب و بد پرهیز کنیم.
– هیچ مشتری حتی برای یک مدت کوتاه خوب یا بد نیست.
– محصول نورچشمی نداریم .
– صنایع نور چشمی نداریم.
– مناطق نورچشمی نداریم.
– مشتریان نور چشمی نداریم.
– کارخانه جات نور چشمی نداریم.
– مدیران نور چشمی نداریم.
– وزیران نور چشمی نداریم.
– خدمات نور چشمی نداریم.
– ترفیعات و امتیازات نداریم.
– پیش تازی در بازار حق کسی است که تلاش بیشتری در ارائه محصول با کیفیت بالاتر دارد.
مشتری پادشاه نیست کسیکه کارش را بلد است این مهم را اشراف دارد که در بیع این قسم اظهارات تشریفات تحمیق کننده است .داد و ستد طبیعی تابعی از متغییرهای معقول و محاسباتی است.
کتاب اصول بازاریابی فیلیپ کاتلر و گری آرمسترانگ
کتاب سیاست بازرگانی و مدیریت استراتژیک ویلیام اف گلوک ولارنس ار جاچ
کتاب ثروت ملل آدام اسمیت
کتاب همگرایی بعدی (آینده رشد اقتصادی در جهان سریع السیر) مایکل اسپنس
مقاله (ییشگام استفاده از اطلاعات در جامعه) فردریش هایک